عاقا شهیدم کردن
عاقا شهیدم کردن

نبودید ببینید چه بلایی سر من اوردن با بغل دستیم تو حیاط داشتیم راه میرفتیم و حرف میزدیم بعد یکی از همکلاسی های خرم از پشت زد تو گردن من یعنی اشکم در اومد اخه قبلا هم یه ضربه به گردنم وارد شده یعنی دو زنگ کامل داشتم اشک میریختم بعد ابنقدر محکم زد که من هیچی نگفتم ولی بغل دستیم به فحش گرفتش و از اونور اینقدر محکم زده بود تا برسم خونه سردرد و چشم درد داشتم الان به لطف دعا های مامانم حالم بهتره ولی یخورده تار میبینم



[ سه شنبه 15 دی 1394 ] [ 18:29 ] [ fàþèmèh ßhìŕàìßhì♤ ] [ بازدید : 103 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
آخرین مطالب
تو وب نیستم (1395/01/08 )
سلااام (1394/11/29 )
خبر دااااغ (1394/10/25 )
پاستا (1394/10/21 )